بهانه گیری های پارسا
مامانی باز چشمت زدم ،رفتیم شهرستان اومدیم ، مهمون اومد خونه مون ، مهمونی رفتیم ، همه جا تو گل بودی آروم بودی ، خوشحال بودی ، مهربون بودی ، منم هی گفتم ببینید چقد مهربونه ببینید چقد آرومه ، ولی چند روزه نق نق هات خیلی زیاد شده ، بدغذا هم شدی ، نمیدونم دیگه امروز بابا رفته اهواز ماموریت ، شاید رفتیم باهم پارک ، حالا ببینیم چی میشه ...
نویسنده :
مامانی
13:04